انتخاب موسیقی: محمد نصرتی
ترانه سرا : مهتاب فدایی
ترانه آهنگ مهتاب فدایی به نام سالار بی رحمی
حالم شبیه حال دریاییست
که تشنه است و آب میخواهد
تابوت خود را میکشم بر دوش
دنیا مرا بی تاب میخواهد
دیوانه ام کردی، سراغم را
باد از درخت بید میگیرد
مردم، ولی این روح سرگردان
از دوریت هر بار میمیرد
جا مانده ارواح آواره
ته مانده یک عمر تردیدم
هی چال کردم اشتیاقم را
مرگ خودم را بارها دیدم
تنها گناه این زن آرام
این بود که دیوانه اش کردی
چادر کشیدی از سرش وقتی
میخواستی ثابت کنی مردی
مردی که جز آغوش بی رحمش
در چنته اش چیزی نبود و نیست
وقتی نقاب از چهره اش افتاد
حتا خودش یادش نیامد کیست
تنها نشستم رو به آیینه
در چشمهایم مانده تصویرت
حالا تو رو در روی من هستی
اما برو دنبال تقدیرت
تقدیر من بی تو .....نمیدانم
خوش باش ای سالار بیرحمی
من عاشقت هستم ولی هرگز
معنای حرفم را نمیفهمی
نظر بهمن
در تاریخ : می 20, 2021عجب صدای محشری داره
نظر غلام اسحاق قندوزی خارخاری
در تاریخ : می 26, 2021دیوونه کاور عاهنگتوم وولک